ارسال شده توسط:ناهید علی پور بخش: اطلاعات عمومی گروه:معماری زوجی که واگن قطار را خانه رویایی خود کردند مكن است در دنيا آدمهايي باشند كه از سر ناچاري در لكوموتيوهاي كهنه يا واگنهاي باري قديمي و آفتابخورده ته ايستگاه راهآهن خانه ميكنند اما آدمهايي كه به عمد واگن را برای زندگی انتخاب ميكنند و از اين بابت هم كلي احساس خوشبختي ميكنند، فقط دو نفر هستند. برای همين هم جالب ميشوند. روزنامهنگارها ضربالمثلي دارند كه ميگويد: «اگر سگي يك آدم را گاز بگيرد، خبري اتفاق نيفتاده اما اگر يك آدم، سگي را گاز بگيرد، خبر اتفاق افتاده است.» «مارک استفنسون» و «سارا همشير» زن و شوهري هستند كه از نظر روزنامهنگارها «سگ گاز گرفتهاند»، براي همين هميشه از نظر اهالي رسانه مورد توجه بودهاند. اينبار هم قرار است سراغ قطارخانه اين زوج انگليسي برويم. جريان از اين قرار بود كه اين زوج جوان ميخواستند از شلوغي شهر فرار كنند. برای همين از يك قطار كوچك در جايي به نام «كنت» در جنوبشرقي انگلستان سردرآوردند. در اوايل دهه 20 ميلادي، كارمندان راهآهن شرقي ميتوانستند ترن بخرند و آن را به كنار دريا ببرند و از اوقات فراغت تابستانيشان استفاده كنند. این زوج البته با حداقل امكانات زندگي ميكنند؛ مثلا اينكه در خانهشان تلويزيون ندارند که اتفاقا از اين بابت هم اصلا احساس ناراحتي نميكنند. سارا ميگويد: «تنها چيزي كه با خودمان آورديم، آيپد من بود كه رويش چند فيلم ريخته بوديم با يك دستگاه كوچك پخش فيلم و كلكسيوني از ويدئوهاي خوب ولي اينجا از آنتن و تلويزيون هيچ خبري نيست.» گرچه آنها از شلوغي لندن گريختهاند اما هنوز هم سري به آنجا ميزنند: «اينجا مينشينيم و فكر ميكنيم. بعد در حالي كه ذهنمان پر از ايدههاي بامزه شده، سري به لندن ميزنيم.» در اتاق نشيمنشان از مبل خبري نيست. مهمان كه بیاید بايد روي مبلمان خود قطار بنشينيد. مارک ميگويد: «اول كه نگاه میكني به نظر ميرسد فضاي اتاق به دو بخش تقسيم شده است. آن اوايل نميشد با خيال راحت درياچه را نگاه كرد اما الان خيلي راحت میتوان دریاچه را دید؛ مگر آدم از زندگي چه ميخواهد غير از زل زدن به درياچه آبي پر از آب.» شبها يكي از فانوسهاي دريايي همين حوالي اينجا را روشن ميكند. اجاق كوچك چوبي هم براي گرم كردن اتاق بس است. آنها چطور فضای به این کوچکی را دیزاین کردند؟ چه کارکردند که همه وسایل توی یک واگن جاشد؟ دقيقا دو نگاه متضاد درباره اين فضاي عجيب زندگي وجود دارد، حد وسط هم ندارد. مارک ميگويد: «آدمها يا عاشق اينجا هستند يا از اينجا خوششان نميآيد كه از آن متنفر ميشوند.» اين دو نفر خواهي نخواهي، جزو همان دستهاي هستند كه عاشقانه محل كارشان را دوست دارند. براي همين وقتي در سال ٢٠١١ فهميدند چنين چيزي در حال فروش است، سریع از آن استقبال کردند. آنها بعدتر يعني دقيقا در ماه مارس ٢٠١٢ كليد خانه را رسما تحويل گرفتند ولی اينجا يك واگن ساده و خالي بود كه اصلا به درد زندگي نميخورد. براي همين شش ماه اول فقط براي بازسازي خانه قطاري صرف شد. كفپوش موكت زير واگن را جمع كردند و همهجا را با كفپوش چوبي پوشاندند و روي ديوارها هم جعبههاي دربستهاي گذاشتند كه مثل طاقچه يا كمدديواري عمل ميكرد. نقاشي، تعمير فضاي داخلي واگن و خلاصه هركاري كه براي بهتر كردن اين فضا لازم بود در طول همان شش ماه انجام شد. طراحيها هم بهطور مشترك توسط هر دو نفر انجام شد. مارک ميگويد: «رنگ زدن خانه كار مشكلي بود به خاطر اينكه چوب ديوارهها مدام طبله ميكرد و ميريخت. در ضمن ما چون شاغل بوديم، فقط آخر هفتهها را براي رسيدگي به خانه جديدمان وقت ميگذاشتيم و از طرفي، رنگ هر قسمت بايد خشك ميشد و به زمان نياز داشت براي همين كار كند پيش ميرفت.» «تنها فرقش با خانههای دیگر در اين است كه كوچك است ولي هرچه هست ما عاشقش هستيم و دوستش داريم. به خاطر همين كوچكي بايد نظم و ترتيب را رعايت كرد؛ مثلا اگر چيزي را از جايش برداري و مرتب در جاي خودش نگذاري، حسابي هرج و مرج ميشود. با وجود اينکه خانه كوچكي داريم ولي چيزي را از دست نداده و هرچيزي لازم بوده را به اينجا آوردهايم. خانه قطاريمان، تقريبا نصف خانهاي است كه قبلا در لندن داشتيم اما تمام وسايل مورد نياز زندگي را يكجا دارد .» همهچيز را تا جايي كه ميشد، كوچك و به رنگ روشن انتخاب كردند. درست است كه خانه قطاري، كوچك و جمعوجور است، ولي این دليلی نميشود که نسبت به بقيه خانهها امكانات كمتري داشته باشد. اينجا مثل بقيه خانهها يك حمام و دستشويي دارد و البته اتاق خواب. در وسط اتاق ناهارخورياش هم فضا براي قرار دادن يك ميز ناهارخوري هشت نفره هست، ولی هشت نفري كه براي ناهار خوردن بايد دوستانه كنار هم بنشينند! زوج جوان براي بزرگ كردن فضا، با رنگها بازي كردند. مارک ميگويد: «سفيد كردن خانه باعث ميشد همهچيز دلبازتر به نظر برسد. اتاقها و فضاهاي مختلف خانه را رنگهاي مختلفي زديم كه البته كوچكتر نشانشان ميداد ولي دستكم به اين معنا بود كه ما ميتوانيم از رنگها و كاغذديواريهاي مورد علاقهمان استفاده كنيم. آنها ناچار بودند خيلي از وسايل خانه را هم دوباره نو تهيه كنند؛ مثل مبلمان قديمي كه هنوز زيبا بود اما در اين فضاي تنگ جايي نداشت. خيلي چيزهاي ديگری هم بود كه بايد مينياتوري ميشد. سارا ميگويد: «از سبك طراحي استفاده كرديم كه زماني استفاده ميشد و تمركز اصلي آن روي استفاده از وسايل كوچك و ريز است. از طرفي ما دنبال مبلمانهايي با پايههاي كوتاه ميگشتيم كه سرمان به سقف نخورد! وقتي هم فضاي خالي بين مبلمان و سقف يا ديوارها وجود داشته باشد، فضا بزرگتر بهنظر می رسد.» اين زوج مبتكر بيشتر فضاي خانهشان را با دكورهاي كوچك و مدرن تزيين كردند؛ از شيوه رنگ كردن فضاي خانه بگير تا انتخاب كاغذديواريها، تشكچهها و وسايل آشپزخانه. آنها حتي در نورپردازی هم از ماجراجويي نترسيدند. زوج جوان سيمهايي كه خانه با آن سيمكشي شده بود را با روكش نايلوني نارنجيرنگ انتخاب كردند تا با فضاي زندگيشان همخواني بيشتري داشته باشد. چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۸ 0 آراء نظرات شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: * ایمیل: * نظر :
شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: * ایمیل: * نظر :