ارسال شده توسط:تحریریه kgroup بخش: معماری گروه:گوناگون بیارکه اینگلس میخواهد سبکهای جدیدی از معماری بومی را ایجاد کند. بیارکه اینگلس از آرزوی خود برای جایگزینی میراث "جعبه ی خسته کننده" ی مدرنیسم با انواع جدید معماری محلی در مقاله ای در موزه ی هنر کلان شهر نیویورک صحبت کرد. معمار مؤسس شرکت معماری دانمارکی BIG می گوید: "آنچه که ما به آن علاقه داشته ایم، شیوه ای است که با آن به حالت بومی برنگردیم، اما شما می توانید آن را حالت بومی شماره دو بنامید". بیارکه اینگلس در ابتدا در مجموعه ای از سخنرانی ها در زمینه ی معماران بانفوذ، صحبت می کرد که در اوایل این ماه توسط Beatrice Galilee، مهندس معمار شرکت Met سازماندهی شد و Dezeen شریک رسانه ای برای این سخنرانی ها است. Ingels گفت که می خواهد از معماری مشابه، رهایی یابد که توسط نیروهای ترکیبی مدرنیسم و سیستم های کنترل شرایط جوی ایجاد شده است. اینگلز می گوید که "سبک بین المللی مدرنیسم با ظهور خدمات ساختمانی به وجود آمد. در نهایت، معماری به چیزی شبیه یک فضای ظرفی بدل شد که اساساً شبیه یک جعبه خسته کننده با زیرزمینی پر از دستگاه برای قابل سکونت کردن آن است. در نتیجه ساختمان ها به معنای واقعی کلمه شروع به نشان دادن ظاهری یکسان در سراسر جهان کردند." این سبک بین المللی گزینه ای برای انتخاب به افراد نمی داد و ساکنین را مجبور به انطباق با سبک زندگی ساختمان ها می کرد، اینگلز می گوید که افزون بر این، معماران در نهایت متوجه شدند که مردم در سراسر جهان می خواهند تا به شیوه های متفاوت زندگی کنند که نیازمند سبک های متفاوت از معماری است و می تواند به صورت محلی بوده و متناسب با انواع مختلف محیط های زیست باشد. اینگلز بیان داشت که فناوری های جدید، معماران را قادر می سازد تا کنترل این فرایند طراحی را باز پس گیرند. "امروزه ما فناوری های ساختمانی پیچیده ای را در اختیار داریم و می توانیم محیط های زیست و عملکرد ساختمان ها، قرارگیری پوشش ساختمان ها در مقابل حرارت و یا جریان هوا از میان فضای شهری و یا سازه ها را محاسبه و شبیه سازی کنیم." اینگلز توضیح می دهد که به جای "معماری بدون معماران"، در حقیقت به ما اجازه می دهد تا "مهندسی را بدون مهندسین" انجام دهیم. "ما می توانیم یک ساختمان را با کمترین وابستگی به ماشین آلات فعال برای قابل سکونت کردن ساختمان، آن را مهندسی کرده و طراحی کنیم." شرکت اینگلز طیف وسیعی از ساختمان های منحصربه فرد را طراحی کرده است، از جمله پروژه های کنونی شامل VIA می شود که با نام 57 ام غربی نیز شناخته می شود – یک توسعه مسکن در شهر نیویورک با پلان مستطیلی که از یک گوشه ی آن کشیده شده است و یک برج مثلثی را شکل داده است؛ از دیگر پروژه های این شرکت می توان به موارد زیر اشاره کرد: مجموعه ای از اقدامات دفاعی در برابر طوفان برای شهر منهتن؛ کارخانه تبدیل زباله به انرژی Amager Bakke با شیب اسکی بر روی پشت بام و به همراه یک دودکش استوانه ای؛ و خانه به شکل مار برای یک کلکسیونر ماشین در دانمارک. در این رویداد، سوالات از اینگلز پرسیده شد، که در ادامه باهم این موارد را بررسی و مطالعه می نماییم : Beatrice Galilee: شما برای معمار بودن کاملاً جوان هستید – 40 ساله. وقتی اولین بار همدیگر را چند سال پیش ملاقات کردیم، درباره شغل شما صحبت کردیم، در آن زمان Frank Gehry در حال تبدیل شدن به یک چهره سازنده بود و مردم در حال میلیاردر شدن به صورت اینترنتی بودند. آیا می توانید کمی از سال های اول کار خود برایمان تعریف کنید؟ Bjarke Ingels: یکی از معضلات معماری در حالت کلی این است که Catch-22 وجود دارد (اشاره به رمانی دارد که در زمان خود، کار نوآورانه ای را انجام داده بود و مطابق سبک معمول کار نکرده بود) – نمی توانید در حقیقت مأموریت داشته باشید تا انواع خاصی از ساختمان ها را بسازید، تا زمانی که قبلاً آن نوع ساختمان را خود، ساخته باشید. بنابراین انجام این کار بسیار دشوار است. ما با ایده میلیاردرهای اینترنتی که در دهه 20 زندگی خود بودند، بسیار شگفت زده بودیم و تا زمانی که در دهه 40 عمر خود بودیم به عدم توانایی دریافت مأموریت فکر نمی کردیم. ما در حقیقت تلاش کردیم تا کارهای متفاوتی را برای پروژه های IT و پاره ای از فیلم ها انجام دهیم. در نهایت، ما سرمایه گذاری صفر را برای تمامی تلاش های غیر معماری خود تضمین کردیم. ما همچنین در برخی از رقابت های باز، کار کردیم که در حقیقت برنده آن رقابت ها شدیم، بنابراین تبدیل شدن به آنچه که به مدت شش سال برای آن در دانشگاه تعلیم دیده اید، راحت تر از تغییر حرفه است. چیزی که من در واقع از زمان سفر پنج سال پیش به آمریکا کشف کردم، این است که اروپا در مقررات اداری و بروکراسی پروژه های مناقصه عمومی گیر کرده است که من در حقیقت در اینجا توانایی شجاعانه تری برای تفکر جنبی را تجربه می کنم، به طور اساسی می توان گفت: "بسیار خوب، شما قبلاً ثابت کرده اید که توانایی تفکر دارید و می توانید پروژه های پیچیده را مدیریت کنید خواه این پروژه ها بزرگ باشند و خواه شرایط پیچیده بر آن ها حاکم باشد، بنابراین حتی با وجود اینکه ضرورتاً پروژه ای همچون موزه یا سالن کنسرت و یا استادیوم و یا هر پروژه دیگری را کار نکرده باشید، می توانیم مشاهده کنیم که شما قادر به مدیریت شرایط پیچیده هستید و ما مشتاقیم بر توانایی های شما در این زمینه شرط بندی کنیم." ما در واقع مأموریت را از موسسه Smithsonian برای بازتفکر درباره کل پروژه طرح جامع کل کمپ جنوبی برای 2 میلیارد دلار را دریافت کردیم، جایی که ما هنوز پروژه مربوط به موزه دریایی دانمارک را تکمیل نکرده بودیم. این موسسه باوجود اینکه ما تاکنون هیچ موزه ای را کار نکرده ایم، اساساً به ما اطمینان داشت که به نظر من یک راه و روش منحصربه فرد آمریکایی است. این کار تقریباً در اروپا غیر قابل تصور است. Beatrice Galilee: فکر می کنید که تا چه اندازه ای موفقیت شما مربوط به طرز تفکر شما درباره کارتان است – توانایی شما در صحبت کردن درباره معماری به گونه ای که بسیار متقاعدکننده و وادارکننده است؟ Bjarke Ingels: یکی از شرایط معماری این است که یک ساختمان باید به خودی خود قادر به ارائه زندگی باشد. یک ساختمان نباید وابسته به فردی باشد که درباره آن تعریف کند. ساختمان باید خود درباره خود سخن بگوید. اما مشکل این است که همواره قبل از ساخت، درباره آن قضاوت می شود. سایر شکل های هنر می توانند به نوعی تحقق یابند، یک نقاش می تواند در حقیقت یک نقاشی را ترسیم کند و شما می توانید نسبت به کار انجام یافته قضاوت کنید. ساختمان در معماری بسیار پر هزینه بوده و بر مجوزهای بسیاری وابسته است، تصمیم گیران بسیاری دخیل هستند، بنابراین، برای اینکه یک ساختمان بتواند ارزش خود را به عنوان یک کار هنری یا یک محیط ثابت کند، شما باید از هزاران مخالفت عبور کرده باشید. برای یک نقاش، بوم، قلمو و رنگ هستند که مصالح نقاش هستند. برای معماران این گونه است که به دغدغه ها و تقاضاهای کاربران و مشتریان گوش می دهیم و سپس نظرات خود را با مشتریان، مقامات عمومی و صنعتگرانی که ساختمان را خواهند ساخت، در میان می گذاریم – زیرا اگر نتوانید ایده های خود را منتقل کنید، هرگز این عوامل تحقق نخواهند یافت. توانایی برقراری ارتباط مابین ایده ها برای معماران و انتقال آن ها تقریباً همانند نقاشی و قلمو است. Beatrice Galilee: کار با فناوری چگونه است؟ معماری آهسته است و شما با گوگل سروکار دارید که بسیار چالاک است – آن ها 10 سال جلوتر هستند. شما چگونه به عنوان یک معمار با فناوری گام به گام پیش می روید؟ Bjarke Ingels: من فکر می کنم اغلب از معماران بسیاری می خواهید تا مصالح موجود را به شیوه ای جذاب با فناوری های در دسترس ترکیب کرده تا کیفیت های جدیدی ایجاد کنند. اما در مورد گوگل من فکر می کنم شرکتی است که کل مدل تجارت آن ها این گونه است که قبلاً منابع بسیاری را به مهندسی غیر قابل بازیافت اختصاص می دادند و در نهایت زمانی که به طلا می رسیدند، در واقع می توانستند به صورت بینهایت آن را تکثیر کنند و آن چیز با ارزش می شد. آن ها کف های مرمر، برگ های طلایی و یا طلای خالص نمی خواستند، بلکه آن ها مشکلی با صرف منابع بسیار برای تلاش درزمینه ی توسعه یک فناوری و یا مصالح و یا محصول نداشتند و زمانی که توسعه می یافت، می توانستند به صورت مقرون به صرفه آن را تکثیر کنند. یک باور خارق العاده درباره ارزش تحقیق و توسعه و طراحی وجود دارد. در یکی از اولین مصاحبه های ما، Larry Page درباره نوعی سیستم صحبت می کرد که می توانست خودروهای افراد را برداشته و به آن ها تحویل دهد. او به گونه ای سخن می گفت که انگار درباره یک سیستم موجود صحبت می کرد و من پرسیدم که آیا چیزی که درباره آن صحبت می کنی، در صنعت در حال حاضر وجود دارد که بتوانیم آن را مشاهده کنیم. وی پاسخ داد "ما کمی تحقیق انجام دادیم و در حقیقت چیزی نیست که در بیرون وجود داشته باشد، اما چیزی هم نیست که 50 میلیون دلار نتواند آن را حل کند." ما هنوز تا کنون چنین مقداری از منابع را ندیده ایم، اما حداقل ارزش این کار را دارد و صرف انرژی بسیار برای توسعه چیزی که هنوز در دسترس نیست، با ارزش است. Beatrice Galilee: پروژه دفتر مرکزی گوگل همانند نمایش ترومن (Truman Show) توصیف شده است. در این باره چه احساسی دارید؟ به طور بالقوه در ارتباط با گوگل، نوعی از یک هویت برند را دریافت می کنید که برخی از افراد به لحاظ کنترل، جذب اطلاعات و موارد مشابه، نسبتاً از آن هراس دارند. شما یک محیط کاری ایجاد می کنید که به صورت بالقوه از لحاظ سیاسی اندکی ترسناک است. Bjarke Ingels: به نظر من گوگل یک کمپانی خارق العاده بوده و ساختار آن فوق العاده است. دلیل اینکه آن ها اکنون به خاطر این مسائل به این صورت تصور می شوند، به علت موفقیت خارق العاده آن ها در ارتباط با آنچه که آن ها اساساً آن را به صورت مجانی عرضه می کنند است، درست است؟ به علت اینکه به طور شگفت انگیزی در دسترس است، البته آن ها پنجره ما به بخش اعظمی از تحقیقات ما، دانش ما و غیره هستند. بنابراین فکر می کنم چیزی شبیه غیر انتقادی است – به علت آگاهی بخشی آن ها که موجب می شوند تا مردم مشکوک شوند. پروژه ای که ما برای آن ها کار می کنیم، برای محیط اطراف بسیار سخاوتمندانه است که آن ها بخشی از این محیط هستند. آن ها خطوط اتوبوس ایجاد کرده اند که اجازه می دهد خودروها از اتوبان ها کنار گذاشته شوند، به طوری که این خطوط خارج از خدمات عمومی شهری بوده و کارکنان خود را بر می دارد و ارتباط با یک اجتماع آزاد، سیستم حمل ونقل جمعی را تسهیل می بخشد که امری فوق العاده است. اما به علت اینکه کارکنان گوگل دوست دارند تا نزدیک به محلی زندگی کنند که خطوط اتوبوس به آنجا نزدیک باشد، ارزش املاک را بالا می برد و به طور ناگهانی با افرادی مواجه می شوند که به اتوبوس ها سنگ پرتاب می کنند، زیرا به ظاهر آن ها بهسازی بافت را تسریع می کنند، اما در حقیقت این کار عظیمی است که آن ها انجام می دهند. ما فقط می خواهیم تا این شهروندی را ادامه دهیم که در حقیقت آن ها با مشارکت ساکنین Mountain View با چشم انداز نشان می دهند، در حقیقت با ایجاد یک ساختمان دعوت کننده و باز، افراد می توانند به معنای واقعی کلمه از آن عبور کنند. در حقیقت، من نمی توانم به شرکتی سخاوتمندتر از این فکر کنم. احساس می کنم کاملاً شیفته آن ها شده ام. Beatrice Galilee: بسیار خوب، با یک پرسش درباره In Our Time به پایان می رسانم. درباره اینکه مردم می خواهند در زمان حال زندگی کنند چگونه فکر می کنید؟ Bjarke Ingels: فکر می کنم پاسخ این باشد که مردم متفاوت هستند و بنابراین مسکن نیز باید متفاوت باشد. شما می خواهید که به گونه ای تا آن اندازه که امکان دارد، کیفیت های متفاوتی را ارائه کنید. من در واقع الآن دارم برای یک آپارتمان خرید می کنم. درباره فضای بیرون واقعاً وسواس دارم. فکر می کنم به طور سنتی شهر نیویورک بسیار مخالف فضای بیرون است. اما من فکر می کنم بیشتر توسعه دهندگانی که با آن ها کار می کنیم، شروع به درک این موضوع می کنند که در واقع چیزی در آن فضا وجود دارد. من فکر می کنم این حقیقت که نیویورک اکنون یک شهر بسیار پاکیزه تر از مثلاً 20 سال پیش است، فضای بیرون را هر چه بیشتر مطلوب می کند. مدرنیسم بر اساس این ایده بود که برای هر مشکلی، یک راه حل جهانی وجود دارد که راه حل ایده آل خواهد بود و می تواند به صورت بینهایت تکرار شود. من فکر می کنم که واقعیت گرایی در مورد اینکه افراد متفاوت هستند، در حال حاضر بسیار بیشتر است، بنابراین شیوه ای که مردم می خواهند زندگی کنند، به طور فوق العاده با یکدیگر تفاوت دارد. به عنوان معمار، مشتری و توسعه دهنده، مسئولیت ما برای تلاش واقعی در زمینه ی فکر کردن به صورت یک راه حل جهانی نیست، بلکه قبول ریسک و نشان دادن شجاعت برای قرار دادن تنوع در کار است. زیرا زمانی که گزینه ای را پیش رو می گذارید، در حقیقت صلایق بسیار متفاوتی از تعریف بنگاهی از تقاضا، در بیرون وجود دارند. مردم به نوعی چیزی را نیاز دارند که در حقیقت نمی توانند تقاضا کنند. یک پیش گویی خودمختار وجود دارد که اگر شما فقط یک شیوه زندگی خاصی را پیشنهاد دهید، البته به فروش رفته، ساکن شده و به اجاره داده خواهد شد دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ 0 آراء نظرات شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: ایمیل: نظر :
شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: ایمیل: نظر :