ارسال شده توسط:تحریریه kgroup بخش: معماری گروه:گوناگون داستان معماری بهرام شیردل شیردل را بیشتر به کارهای یکی دو دههی اخیرش میشناسند. اما او مدتها قبل از اینها معماری میکرده است؛ و وای به حال کسی که شیردل ایران را بشناسد و ناگهان با شیردل پیشا ایران مواجه شود! گیج میشود و ممکن است کف و خون بالا بیاورد: این شیردل همان شیردل است؟!! البته چرا که نه... معماران زیادی از ابتدا تا انتهای عمر حرفهای دچار تغییرات عمده در سبک و سیاقشان شدند و تازه شاید شیردل آنقدرها هم دگرگون نشده باشد. برای یک چشم معمولی، شیردل چه قبل و چه بعد از ورود به ایران عجیب و غریب است. کارهای او همیشه دارند تفاوتشان را به رخ میکشند، انگار مال اینجا نیستند و با سفینهای فضایی آمدهاند! ولی از چشم یک معمار پنهان نمی ماند که طرح مرکز همایشهای نارا، حتی پسرعمه باجناق دایی طرحی مثل شارستان رضوی نیست! براستی شیردل چه مسیری را طی کرد؟ این داستان شیردل است... شیردل ۱، شیردل ۲ شاید نقطهی عطف را باید در همان زمانی یافت که شیردل به ایران آمد : نیمهی اول دههی ۷۰ شمسی. تا قبل از آن هیچکدام از طرحهای شیردل و همکارش جف کیپنیس اجرایی نشده بودند. در مسابقات زیادی شرکت میکردند و جوایزی هم بردند و تئوریهایی هم پرداختند، اما آثاری بر روی زمین به یادگار نگذاشته بودند. در سال ۱۹۹۴ بود که اتفاقی جدید افتاد: قرار شد طرح این دو برای فرودگاه امام خمینی تهران عملیاتی شود؛ فرودگاهی عظیم با ظرفیت ۴۵ الی ۵۰ میلیون مسافر در سال. پیروزیهای بزرگ نقاط عطف بزرگ هستند و البته آبستن شکستهای بزرگ! چون طرح شیردل هرگز عملیاتی نشد. قبل از این شکست طرحهایش دگرگونه بودند. در سمیناری به سال ۱۹۹۵ در مدرسهی AA، جف کیپنیس و بهرام شیردل در حال ارائهی محصولات استودیوشان بودند. جف به روشنی به روند طراحیشان پرداخت و از فرآیندی گفت که چطور یک ساختمان را آبستره و انتزاعی میکنند و سپس آن ساختار انتزاعی را دگرباره به فرم تبدیل میکردند، منتها اینبار تحت تأثیر هندسهی محض، و نتایج دیدنی بود. از چنین فرآیندی بود که مرکز همایش نارا در آمد. جف با شعف زیادی این فرآیند را توضیح داد، ولی وقتی نوبت به شیردل رسید، با طعنههای ریشخندآمیزی به این روند اشاره کرد، گویی همین امروز حین سخنرانی دوستش آن را تازه فهمیده است! اکثر آثارش را هم با شکمسیری و بیاعتنایی توضیح میداد. گویی برایش هیچ مسیر و فرآیند فلسفی مهم نبود. تنها یکبار گفت که مدتی است به این نتیجه رسیدهاند که برای خلق معماری باید خود فضا و خلق آن را محور کار قرار دهند، و نه فرمی که از دلش فضا درآید. اما چیزهایی هم بود که آن شیردل را به وجد بیاورد. او بارها اشاره کرد که معماری همچون کشتی گرفتن است: هربار که کشتی میگیری، بخشی از هدف بهتر شدن در فن کشتی است و ادعا میکرد که تمام دستاوردهای دیگر، فرع بر این دستاورد اصلی است. اما چیز دیگری هم او را به هیجان میآورد: ارقام و اعداد! وقتی از ۱۸۰۰۰ مترمکعب بتن یکپارچه در ساختمان فرودگاه امام خمینی میگفت، چه شعفی در لحنش موج میزد! وقتی از حجم پروژهی فردگاه میگفت چه ذوقی داشت! حتی جایی گفت این بزرگترین پروژهی حال حاضر ایران است که شخصا گمان کنم نادرست بود! ولی شعفش را نمیشد انکار کرد. پس شاید شیردل عوض هم نشده! شاید چند سال داشته سعی میکرده تئوریسین فولدینگ و فرآیند طراحی رفت و برگشت از انتزاع باشد. کارش هم بد نبود؛ ولی شاید دلش چیز دیگری میخواست. ارقام نجومی و پروژههای حجیم شاید؟ قضاوت این موضوع سخت است. اما این دلزدگی شاید باعث شد که بخواهد از آن محیط باز بعد از ۳ دهه به ایران بیاید. شاید عملیاتی نشدن طرحش در فرودگاه امام خمینی هم ضربهی نهایی بود تا شیردل به کلی ریسمانها را با تئوریهای فولدینگ ببرد و به تدوین زبان معماری جدیدی بپردازد. زبان جدید طرحهای شیردل در طرح فرودگاه امام هم قدری زمزمه میکرد، ولی در پروژههای بعدیاش به فریاد رسید! از پروژههای پر چین و شکن دههی ۸۰ میلادی، شیردل خودش را به درون ابر پروژههای بلندبالا و وسیع دو دههی اخیر پرت کرد. حالا کنسولهای چند ده متری در پروژهی پردیس کیش با مقیاس غولآسایش به چشم میآیند. پردیش کیش هنوز به واسطهی رمپهای پر چین و شکنش شاید یادگاری از جوانی شیردل را با خود دارند، ولی در مرکز تجارت جهانی شیراز دیگر حتی آن هم دیده نمیشود. گویی شیردل اینک در سایهی سلیقهی نفتزدگان خاورمیانه معماری میکند و به فرمهای اگزوتیکی دامن میزند که ذهن این کارفرمایان جدید را ارضا کند. شاید بسیاری از طرحهایش اجرا نشوند، ولی همگی به چشم میآیند و هنوز هم در مسابقات ایران مقامآور است. در شارستان رضوی حتی به المانهای معماری ایرانی هم چنگی میزند! گرچه شاید به شکلی مختصر. درد شیردل چیست؟ اگر از خود شیردل بپرسی هرگز نمیگوید کارش صرفا فرمپردازی اگزوتیک برای ارضای خاطر سرمایهداران است. او دغدغه دارد، ولو پنهان. اگر فولدینگ و ساختارشکنی پشتوانهی شیردل ۱ بود، شیردل ۲ چه پشتوانهای دارد؟ نمیتوان او را صرفا معماری بازاری دانست که خط مشی خاصی ندارد. درد بهرام شیردل چیست؟ برای کسی که پس از مدتها خارجنشینی به ایران باز میگردد، طرحهای معماری تأثیرگذاری دارد (که بسیاریشان هم هرگز اجرایی نشدند) و تن به مصاحبههای متعدد میدهد، قطعا هم این سوال پرسیدن دارد! شیردل زیاد غر میزند! میتوانست کار خود را در همان ممالک خارجه ادامه دهد و یا پولش را بگیرد و طرحش را بزند و این همه هم تن به مصاحبههایی ندهد که بالقوه میتواند علیهاش استفاده شود. واقعا: درد شیردل چیست؟ تولید! از لابلای سخنان خود او برمیآید که درد شیردل تولید است: چرا معمار ایرانی امروز تولید نمیکند؟ چرا کارهای (به قول او) درجه۳ معماری غرب در ایران کپی میشود؟ چرا فقط مصرف میکنیم و جرئت (و یا شاید عرضه!) تولید نداریم؟ اگر به قول او حتی اشرف معماری ایران «موزهی هنرهای معاصر» هم یک کپی دسته۲ از موزهای در اسپانیا باشد، دیگر به چه امید ببندیم؟ البته جا دارد بپرسیم «اصلا چرا کپی نکنیم؟!» و شیردل با انگشت به سوریه اشاره میکند: «تا مثل او نشویم!». اگر چیزی برای ارائه به جهان تولید کنیم و نقشی بیشتر از یک مصرفکننده ایفا نماییم، جهان ما را جدیتر خواهد گرفت و در عداوتش نسبت به ما حداقل کمی احتیاط خواهد کرد. ولی آخر معماری چه تولیدی دارد؟ صدور معماری چیزی شبیه به صادرات خیار و خودرو نیست. محصول صادراتی معماری، کالای فرهنگ است. میتوان الگوهای جدید و قابل عرضهای از معماری را تولید کرد تا به سایر جهان صادر شود. صادرات فرهنگی به این صورت البته شاید جلوهی ملموسی به لحاظ اقتصادی نداشته باشد، ولی اعتبار روانی ناشی از آن، میتواند پیشقراول اعتبار اقتصادی گردد. مثالی بزنم: از وقتی تولیدات فرهنگی هنری مردم فلسطین در جهان بیشتر شد، قدرت دیپلماتیک سیاستمدارانش نیز بالاتر رفته است. کالای فرهنگ را باید از طریق معماری صادر کنیم تا در جهان جدی گرفته شویم؛ این سخن جالب شیردل، احتمالا ریشه در تصادمی تولیدی دارد: «فرودگاه بینالمللی امام خمینی» که در خیال شیردل قرار بود هابِ پروازهای بینالمللی شرق و غرب جهان باشد و سالانه بیش از ۳۰ میلیون مسافر از آن بگذرد؛ اما به حال و روز نکبتبار فعلی افتاد: محیطی بوگندو، مملو از ستونهایی که قرار نبود باشد، ارتباطات فضایی که قرار نبود اینطور باشد و... . طرحش را درست اجرا نکردند و به قول خودش فرودگاه «بیمعمار» است. سایهی سهمگین این پروژه تا هنوز بر سر شیردل سنگینی میکند. و البته ای بسا سنگینتر شده باشد! از یادمان همدانیان در اصفهان تا شارستان رضوی در مشهد، طرحهای اجرانشدهاش همگی حکایت از جدال شیردل با فرآیند تولید دارد. تولید را میستاید ولی با فرآیندش کنار نمیآید. دوست دارد «معمار» باشد ولی نمیداند معمار تنها خالق بنا نخواهد بود. و از این جا سیر ناگوار این تجارب ناخوشایند کلید میخورند! ساخت شیردل او به درستی اشاره میکند که «معماری قرن ۲۱ با معماری اواخر قرن ۲۰ متفاوت است». اگر فرمهای اگزوتیک و یا سبک بینالملل دغدغهی معماریِ پیشین بود، اینک مسائلی چون کمآبی، تغییرات اقلیمی، معماری پایدار و امثالهم بیشتر از یک تفنن است. ولی انگار شیردل راهنمای چپ میزند و به راست میپیچد! الگوهای معماری که تولید میکند، عموما صورتهایی تغییریافته از اشکال معماری ایران است. تقریبا همان نگاه اگزوتیک که به قول شیردل باید پشت سر گذاشت، در آثار خود او دیده میشوند. شک ندارم که شیردل تولید میکند و صد البته الگوهای تولیدی او در سطح بینالملل هم خواهان دارد؛ ولی قطعا این همان معماری قرن ۲۱ نیست که از آن سخن میگوید. تولیدات بهرام شیردل، نوعی معماریِ نگریستنی است که بیشترین تقاضا را در جوامع غیرتولیدی دارد؛ جوامعی که هنوز با مصائبِ تولید و فرهنگ مصرف متناسب با آن آشنا نیستند. شکل تولیدات شیردل البته سرچشمه در جریانی عظیمتر دارند: همان نگاه سنتگرا که «سنت» معماری ایران را امری واحد و غیرزمان¬مند میبینند که در طول زمان به اشکالی متفاوت ولی در وحدتی اسرارآمیز به چشم میخورند. شیردل بارها ادعا کرده که تعداد بناهای تاریخی ساوه بیشتر از تمام بناهای تاریخی ژاپن است و این یعنی میراث غنی ما برای تولید! صرفنظر از صحت ادعای نخست، او چگونه توانسته کثرت آثار عتیقه را به معنی بستر مناسب برای تولید در نظر بگیرد؟ پاسخ در نگاه اگزوتیک و غیرتاریخمند او به معماری ایران نهفته است: ابژههای تاریخی، موادی خام است برای تولید کالای نگریستنی! کالای فرهنگی شیردل، ناشی از باورِ عمومی تاریخ ایران به شکل فعلی است، باوری سنتگرا و قصهپردازانه ولی به لحاظ فنی ابتر و از نظر تاریخی احتمالا نادرست. چه بخواهیم، چه نخواهیم، خوب یا بد، شیردل یک تولیدکننده است. شاید نقش او در تولیدِ معماری آنقدرها هم دلچسب به نظر نرسد، ولی بیشک در الگوپردازیهای اگزوتیک و بصری با استفاده از مواد خام تاریخی فردی مستعد است. شاید دورهی مصرف این نوع الگوها در سرزمینهای بحرانزدهای چون ایران که با مصائب بیشمار زیستی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند به سر آمده باشد، ولی هنوز خریداران زیادی در سطح بینالملل و یا در جوامع مصرفیِ نفتزده برای آن وجود خواهد داشت. پس شاید نهایتا شیردل به هدفش رسیده باشد: او چیزی تولید میکند که در اشل جهانی مصرف میشود و این همان صدور معماری است که آرزومندش بود. تصاویر طرح پدیده کیش بهرام شیردل شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷ 0 آراء نظرات شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: * ایمیل: * نظر :
شما هم می توانید در مورد این موضوع نظر دهید. کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً وارد سایت شوید. نام: * ایمیل: * نظر :